تنها در خانه

ادبیات

تنها در خانه

ادبیات


بیقرار هم 

چندی است تند، می گذریم از کنار هم
ظاهر خموش و سرد و نهان بیقرار هم

رخسار خود به سیلی می سرخ کرده ایم
چون لاله ایم هر دو بدل داغدار هم

او را غرور حسن و مرا طبع سربلند
دیری است وا گذاشته در انتظار هم

غافل بهم چو گاه فتد دیدگان ما
گوئیم حال دیده ی شب زنده دار هم

جانا! بیا مخواه جداییّ جسم و جان
دانم که هردو ایم ز جان خواستار هم

چشم من و تو راز نهان فاش می کند
تا کی نهان کنیم غم آشکار هم

عماد خراسانی