در آسمان چشم و دل طفلی بناگه تیزر خورد
طفل کودکی شش ماهه بودتیر را بجای شیر خورد
لعنت به قوم اشقیابر حرمله ان حرامی دور از خدا
تیر سه شعله بر گلو ای کار از دین جدا
طفلی که بر دست پدر لب تشنه و بی شیر بود
در نینوای کربلا گویا که در نخجیر بود
لعنت به شمر و حرمله لعنت به قوم منحله
دلها همه از سنگ و خاک گویی دلها از گِله