
میرود خورشید پشت کوه پنهان می شود
قلب من در این غروب آغوش جانان می شوددوستت دارم غروب ای همدم تنهائیم درد دل گویم به تو ،آیا درمان می شود ؟در فراق یار هستی شاهد رود رخم اوج دردم را نگر آیا بسامان می شود گاه همرنگ غم غمبار تو گردد دلم عاشقِ آن دم که سرخ جانان می شودمونس و غمخوار من گاهی به حرفم گوش کن دوستت دارم غروب وقتی نمایان می شوددرغروب زندگی اینک رسیدم از فَلَقکی روا باشد که پیرو مات و سرگردان شود تا طُلوع هَست و بود فجر و الشمس و ضحی کی روا باشد که مرد محتاج نامردان شود وب سایت http://donyababa.blogfa.com/



علی کارگر(پیرو)
میخواستم دفعه پیش بگم ولی نگفتم ولی حالا که تغییر دادید میگم.
که بجای درد دل با تو. .پیشنهاد دیگری دارم. ...
درد بی درمان من، با تو درمان می شود؟
در فراق یار هستی....اون بیت قبلیش بهتر بود
عاشق آن دم هم.....روان نیست. .قبلی بهتر بود
+خیلی روان شده شعرتون
+این رو با قبلی تلفیق کنید و بنویسید
+ببخشید جسارت کردم
چشم

ممنون از دقت نظرتون
نهایت سعی خودرا میکنم
سلام علی آقا

چطورین ؟
می بینم این وب آباد شده و خبر اززندانی نیست ..
خدایش بیامرزاد ...
سلام بر استاد عزیز