تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

دوستت دارم

نی چشم ببپوشم ونی از خویش برانم 

تا هست ابدالاهر کنار تو بمانم 
خواهم که بگیرم در اغوش گلم را

پروانه ام این روشنی از خویش بدانم

شادان وغزلخوان شو که نذر تو قبول است 

این غم بکناری شادی به وصول است 
پاییز برفت باز زمستانی دگر شد 
ان هم برود وقت بهار عین فصول است

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی کویر چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 20:11 http://avaydell.blogfa.com

من از درد دوری ز رنج صبوری دگر خسته ام،
ازین بی تو بودن زسوز جدایی دگر خسته ام،
نگاه کن ببین روزگار مرا،
شکسته دل بی قرار مرا،
نگاه کن ببین روزگار مرا،
شکسته دل بی قرار مرا،
منم که اسیرم اسیر توام،
چو مرغی گرفتار دام توام،
بگو که ازین پس چه چاره کنم،
چه با این دل پاره پاره کنم،
تو چون مه روشن به شبهای تار و سیاه منی،
نفس در هوایی بهانه ی بودن برای منی،
قسم به نگاهت به چشم سیاهت که در دل من،
تو درمان درد دل خسته ی بی قرار منی،
من از درد دوری ز رنج صبوری دگر خسته ام،
ازین بی تو بودن زسوز جدایی دگر خسته ام.

مثل همیشه عالی و دلنشین واقعا لذت برم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد