ازین شعر تو زیباتر ندیدم
صدای قلب تو عادل شنیدم
بدیدم سینه ماوا کردی ایدوست
که وصل مرد تنها را بدیدم
چه شیرین بود غم هجران و دیدار
شراب و دوری و میخانه پیکار
شدی باران بر این مستانه دلبر
طراوت داری و گاهی چو رگبار
ز تو بهتر درین درگه ندبدم
تو و نا ز تو را بر جان خریدم
غزلهایت صدف باشد فنایی
بجز در در صدف هر گز ندیدم
درفش غصه را عادل رها کن
غم و اندوه را دلبر فنا کن
فروغ جاودان است عشق پاکت
بیا و یگ نظر هم تو بما کن
تو امرم کردی و کردم اطاعت
مرا در شعر کن عادل شفاعت
اگر تنها درین خانه است پیرو
به شعر ناب تو دارد قناعت
علی کارگر (پیرو)