تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

ای زنده ترین مونس و ای عشق

وی خنده ی تو شادی و سر مشق 

ای یار غریبم پدرم عاشق  تنها

وی رفتن تو مرگ من و هرچه شقایق

افسانه اگر بود چرا عشق سرودن

منت بوَد  این  مهر را بر دل و بر لب بسرودن

در هر تپشم نور خدا هست  در اینجا 

افسانه ی من رفت ز اینجا  به کجاها

این  روح لطیفم تو را خواهد و خواند

بابای من این نور دوعینم به که ماند

(((( ((((آهو)))))) ))))

 

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد