تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

تنهایی دلنشین

 

آمدم تا که بگویم مهربان !
چشم بگشا کامدت یک میهمان 
سخت مشتاق است ببیند روی گل 
ساعتی اینجا بگیرد حس و جان 

 لب به لبهایم بنه از من گریزانی چرا


من کنون صیدت شدم دلبرتوچون جانی مرا

منکه در هجر تو می سوزم پریشانم نکن

باز کن آغوش خود جانم ، توحیرانی چرا؟
تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 مه من ! جان بهاری 

تو مثال جویباری 
تو ستاره ای پراز نور 
که به ظلمت آشکاری 
چه شده که غم گرفتی ؟
نه که بیش ،کم گرفتی 
غم تو غم دلم شد 
جان من ! دلم گرفتی ....


 

شمع میداند به شبها محنت پروانه را
قدر عاشق را کسی داند که داغش بردل است

من به رسمی که ظریفان همه عشقش نامند
با تو می مانم و با جور تو سر خواهم کرد

از اخرت بریده به دنیا رسیده ام
اما وفایی به دنیا ندیده ام
اینجا همه هستی ام را زخویش کرد
تا رهسپار زمین گردم و بخاک ارمیده ام
در برزخی که خود برای خود بپاکنم
دیدم وفا زخدا و زکس این ندید ه ام
باید زخویش گذر کرده تا به حق رسم
الکن زبان من که گویا نمیشود
ایمهربان بیا بیا در قلب خسته ام
بنگر دمی وبین چو تو زیبا نمی شود
پیرو بگو بگو که سامانه فعال است
ارچه فرشته زیبا پیدا نمیشود


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد