تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

بیک


خیالم مانده بارانی  از این تکرار،میدانی 

 خدایا  راز  دل گویم که تو اسرار،میدانی 

 نگاهم خسته از دوران،دلم در حسرت باران

  ندارم خواب و آرامش از این افکار ،میدانی 

ببین خکشیده احساسم،شده کابوس رویایم

 مکرر اشک می ریزم از این  گفتار ، میدانی 

من از فریاد مظلومان ،شدم بی تاب و سرگردان

 صدای زجه و غم را پس  از آوار ،میدانی 

بیا یک شب تو مهمان ،یتیم بینوایی  شو

 که رنج بی کسی ها را دم افطار ،میدانی 

سلام هیچ گرگی را ،شنیدی بی طمع باشد

 شده داعش مثال گرگ  انسان خوار،میدانی 

بریده دست و سرها را،به آتش داده تن ها را

تو سنگینی اینها  را پس از دیدار ،می دانی

شکسته قلب مولایم از این دنیای  پر آشوب

 رسیده وقت بیداری از این هشدار میدانی

نیلوفر آبی

 

نیلو فر ابی


برچسب‌ها: وبلاکی دگر , نیلوفرابی 
 

 
عمر ما رفت بسر چشمه مقصود رسید
عاشقی رفت تا اینکه به معبود رسید
گر چه دلباخته بودیم به دنیا و زر وزیور آن  
کوله بار گنه و عاشقی اش  زود رسید 

آهویما 
 آهو ای افسانه زیبا و ای  جان بابا 
روشنی بخش دو چشمانم  تویی جان بابا 
غصه ها با خنده ات پر پر شوند  دانم بریزند  
محرم اسرار من هستی  تو ای جان بابا 
 
 

تصویر

 مادامى که سیب با چوب باریکش به درخت متصل است،

همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند،

باد طراوتش میدهد،

آب رشدش میدهد،

و آفتاب به آن پختگى و کمال میبخشد،

اما به محض منقطع شدن از درخت و جدایى از اصل،

آب آن را می گنداند،

باد پلاسیده اش میکند

و آفتاب آن را پوسانده و طراوتش را میگیرد؛

براى ما آدمها تا وقتى در مسیر بندگى قدم بر میداریم

چون دست و دلمان به ریسمان خدا گره خورده است ،

هر اتفاقى در زندگى رشدمان خواهد داد و

حتى زمین خوردن ها و افتادنها، مقدمه صعود و تعالى بزرگ

روح مان خواهد شدوبر عکس وقتى از خدا دور بیفتیم ،

هر داشتنى فقر و هر فرازى، فرودى عمیق است...

پس دستانتان در دستان پر مهر خدا...

پس دستانتان در دستان پر مهر خدا...

  دستانتان در دستان پر مهر خدا... 


برچسب‌ها: وبلاگی دگر , شهر نجوا , ساجده 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد