تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

یگسال گذشت (سعید خیری )

 روزعاشورا ک روز ضجه های شیعه است


این جوان هم باشتاب رفت تاکه برمولارسید


جاده اهواز شده خصم و گرفته جان او


این مصیبت هم به باران روز عاشورا رسید



 

محرم است عزاداری مولا




سعیدرفته به حق پیوسته بابا



ببارباران ک وقت سوگواریست



ببار عمه ک وقت بی قراریست





دوچشم نازنینت غم گرفته


ولی بابای تو جاش توو بهشته


پدررفته به حق پیوسته بابا


محرم هست وعاشورای مولا




سرو خوش اهنگ من سعیدمن کجایی؟


سعیدمادر یه سال شده ازم جدایی


بیا و اینجا ببین که دلها بی تو خونه 


مادر دلم خون شد از مردم این زمونه 


سعید مادر اینجا نهالی داری باران


باران طراوت داره مادر به نزد یاران 


میگرده دنبال تو عکس تو رو ببینه 


با چشمای پر از غم کنار اون می شینه...



 


وای از جاده اهواز که از ماندن خود  سیرم کرد 

 

چو که داغ گل روی تو سعید جان بخدا پیرم کرد 

 

روز عاشورا تو رفتی و یکسال گذشت 

 

سال و ماه هر چه بدون تو بوَد یار زمینگیرم کرد 

 

 

 محرم امد و یکسال دیگر 

 

 

گذشت از روز عاشورای اطهر 

 

 

 

چو سال پیش بود دایی با ما

 

 

 

برفت از پیش ما او سوی داور 


 

 

از غمت تااربعین دررنج و ماتم گشته ایم


اربعین هم بگذرد شیدای عالم گشته ایم


مهربان بابا توبودی مهربان یارهمه


از سخاوت های تو هرچه که گویم بازم کمه 



اربعین است درغمت یاران میسوزند مدام


زندگی بعدازشمابرماگردیده حرام


چهل روزاست ک خوراک چشم ما اشک است و آه


زندگی بی روی تو گردیده است برما سیاه


ببار باران طراوت داری امروز 

 

ببار از ابر غمباری تو پر سوز

 

ببار تو بر دل ما  داغداران 

 

که هرگز فکر نمیکردیم چنین روز 

 

 

 

برو مادر که مهمان خدایی 

 

تو که گاهی بخواب ما بیایی 

 

برایم نقل  کردند مادر من 

 

که بر جاده فقط ماند روسیایی

 

 

 

دایی جانم سعید ای  ماه منظر

 

ندیدم من تو را یکسال دیگر 

 

دلم تنگه برای مهربانیت

 

مرا از اسمان گاهی تو بنگر 

 

 

 

برفتی روز عاشورا دایی جان 

 

  بهشت رفتی شدی انجا تو مهمان 

 

الا دایی سعید نازنینم 

 

نمی خوام جاده اهواز رو ببینم

 



...

 



چرا که خصم جانت گشت جاده 


 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
بهارک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:41

محرم است عزاداری مولا
سعیدرفته به حق پیوسته بابا
ببارباران ک وقت سوگواریست
ببار عمه ک وقت بی قراریست
دوچشم نازنینت غم گرفته
ولی بابای تو جاش توو بهشته
پدررفته به حق پیوسته بابا
محرم هست وعاشورای مولا
سرو خوش اهنگ من سعیدمن کجایی؟
سعیدمادر یه سال شده ازم جدایی
بیا و اینجا ببین که دلها بی تو خونه
مادر دلم خون شد از مردم این زمونه
سعید مادر اینجا نهالی داری باران
باران طراوت داره مادر به نزد یاران
میگرده دنبال تو عکس تو رو ببینه
با چشمای پر از غم کنار اون می شینه...

بهارک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:29

عموجون دوبیت دیگه از شعراتون کناره های سنگ قبره 5شنبه ک رفتم بهشت زهرا براتون مینویسم میارم

بهارک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:26

روز عاشورا ک روز ضجه های شیعه است
این جوان هم باشتاب رفت تاکه برمولارسید
جاده اهواز شده خصم و گرفته جان او
این مصیبت هم به باران روز عاشورا رسید

بهارک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:24

از غمت تااربعین دررنج و ماتم گشته ایم
اربعین هم بگذرد شیدای عالم گشته ایم
مهربان بابا توبودی مهربان یارهمه
از سخاوت های تو هرچه که گویم بازم کمه

بهارک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:22 http://labkhande74.blogfa.com

اربعین است درغمت یاران میسوزند مدام
زندگی بعدازشمابرماگردیده حرام
چهل روزاست ک خوراک چشم ما اشک است و آه
زندگی بی روی تو گردیده است برما سیاه

بهارک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:19 http://labkhande74.blogfa.com

سلام عموجون شعرایی ک برا داییم گفته بودین،چن تایی ازشون اواردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد