تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

غروب هم زیباست

 میرود خورشید پشت کوه پنهان می شود

قلب من در این غروب آغوش جانان می شود

دوستت دارم غروب ای همدم تنهائیم 
درد دل گویم به تو ،آیا درمان می شود ؟

در فراق یار هستی شاهد رود رخم 
اوج دردم را نگر آیا بسامان می شود 

گاه همرنگ غم غمبار تو گردد دلم 
عاشقِ آن دم که سرخ جانان می شود

مونس و غمخوار من گاهی به حرفم گوش کن 
دوستت دارم غروب وقتی نمایان می شود

درغروب زندگی اینک رسیدم از فَلَق
کی روا باشد که پیرو مات و سرگردان شود 

تا طُلوع هَست و بود فجر و الشمس و ضحی 
کی روا باشد که مرد محتاج نامردان شود وب سایت  

http://donyababa.blogfa.com/

علی کارگر(پیرو)

نظرات 2 + ارسال نظر
شیدا(فَرمِه) جمعه 8 آبان 1394 ساعت 10:12 http://shadeofparadise.blogfa.com

میخواستم دفعه پیش بگم ولی نگفتم ولی حالا که تغییر دادید میگم.

که بجای درد دل با تو. .پیشنهاد دیگری دارم. ...

درد بی درمان من، با تو درمان می شود؟


در فراق یار هستی....اون بیت قبلیش بهتر بود
عاشق آن دم هم.....روان نیست. .قبلی بهتر بود


+خیلی روان شده شعرتون

+این رو با قبلی تلفیق کنید و بنویسید

+ببخشید جسارت کردم

چشم
ممنون از دقت نظرتون
نهایت سعی خودرا میکنم

فروزنده دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 15:48 http://forouzesh.mihanblog.com

سلام علی آقا
چطورین ؟
می بینم این وب آباد شده و خبر اززندانی نیست ..

خدایش بیامرزاد ...

سلام بر استاد عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد