تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات
تنها در خانه

تنها در خانه

ادبیات

لبیک یا مهـــــــــــــدی ( عج ) . . .


جمعه دلخواه کی آید ز راه مهدی بیا 


عاشق روی شما هستیم ما مهدی بیا 


خادمین  ;کعبه کم کاری کننددرحرم  بیت حق 


درمِنا قُربانیانَند حاجیان مهدی بیا

داعش ملعون و صهیونیست دست در دست هم


گوی گمراهی ربود از بت پرستان جهان مهدی بیا


آه عصرِ جمعه شد بُغضی ست در دلهای ما


 بانگ الله اکبر گو بپا خیز آقاجان مهدی بیا 


علی کارگر (پیرو)


نظرات 8 + ارسال نظر
عادل فنائی جمعه 22 آبان 1394 ساعت 01:56 http://adelfanaei.blogsky.com/

نشسته ای به تماشای آسمان خودت.
و یک تصور تاریک از جهان خودت.
اگرچه نیست نشانی ولی یقین داری.
به دوردست ترین نور کهکشان خودت. . .
شعر زیبایی است . . . از خودتونه ؟ هرچه گشتم شاعرش را نتوانستم پیدا کنم .

لیلی پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 21:24 http://lovelyrain91.mihanblog.com

به پرواز
شک کرده بودم

به هنگامی که شانه هایم

از توان سنگین بال

خمیده بود،

و در پاکبازی معصومانه گرگ ومیش

شبکور گرسنه چشم حریص

بال می زد.

به پرواز شک کرده بودم من.

سحرگاهان

سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ

در تجلی بود.

با مریمی که می شکفت گفتم«شوق دیدار خدایت هست؟»

بی که به پاسخ آوائی بر آورد

خسته گی باز زادن را

به خوابی سنگین

فروشد

همچنان

که تجلی ساحرانه نام بزرگ؛

و شک

بر شانه های خمیده ام

جای نشین ِ سنگینی ِ توانمند

بالی شد

که دیگر بارش

به پرواز

احساس نیازی

نبود



احمد شاملو

صبا پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 15:33 http://saba-tara.mihanblog.com

عادل فنائی چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 20:01 http://adelfanaei.blogsky.com/

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

«فاطمه، فاطمه است» دکترشریعتی

بگویم که بگویم که بگویم
زچه بگویم
بگویم از دیروز
بگویم از امروز
بگویم از بتها
بگویم از لابت بگو دیگر ای مرشد پیر در این وادی فریاد زن ظلم و جور اشقیا
باعلی بود در به پهلویش شکستتند فاطمه دخت نبی اری او فاطمه است
مادر زینب سردار دل ما همه است

ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ✿✿✿✿✿✿ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ
** «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» **
ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ✿✿✿✿✿✿ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ

❤[گل]❤پرسید از قبیله که این سرزمین کجاسـت❤[گل]❤
❤[گل]❤این سرزمین غمزده در چشمم آشناست❤[گل]❤
❤[گل]❤این خاک بوی تشنگی و گـریه میدهــــــد❤[گل]❤
❤[گل]❤گفتند غاضریه و گفتند نیـــــــــــنواســــت❤[گل]❤
❤[گل]❤دستی کشید بر سرو بر یال ذوالجـــــناح❤[گل]❤
❤[گل]❤آرام زیر لب به خودش گفــــت کربلاســت❤[گل]❤
❤[گل]❤طوفان وزید از وسط دشت و ناگـــــــــهان❤[گل]❤
❤[گل]❤افتاد پرده دید سرش روی نیــــزه هاست❤[گل]❤
❤[گل]❤افتــــاد پـــرده دید به تاراج آمدســـــــــت❤[گل]❤
❤[گل]❤مردی به فکر غارت انگشتــر و عبــــاست❤[گل]❤

ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ✿✿✿✿✿✿ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ
** «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» **
ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ✿✿✿✿✿✿ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

سلام و عرض ارادت خدمت مهربان ترین بابای نت

صبحتون بخیر و شادی

لحظه لحظه های زندگی تون

لبریز از شادی های واقعی

و لباتون پر از خنده های ناب

و تمام وجودتون سرشار از خدا

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

سلام ممنون سر زدید موفق باشید

عادل فنائی یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 23:04 http://adelfanaei.blogsky.com/

چه شعر زیبایی ! باور کن این شعر را تا حالا نه شنیده بودم و نه خوانده بودم . از اول که می خواندم تا آخرش فکر می کردم از خودتونه . خیلی ذوق کردم تا آخرش دیدم نوشته اید مولانا ! . . .
متشکرم که مرا از وجود چنین شعر شورانگیزی آگاه کردید . امروز براطلاعاتم افزروده شد . سپاس گزارم . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد