-
غم دل
شنبه 13 دی 1393 11:04
خواهم غم دل باتو بگویم چه بگویم در این حرم و صحن و سرا جز تو نجویم خواهم که بمانم شب و روز در حرمت یار این عطر بهشتی حرم از تو ببویم
-
دوستت دارم
چهارشنبه 3 دی 1393 18:47
نی چشم ببپوشم ونی از خویش برانم تا هست ابدالاهر کنار تو بمانم خواهم که بگیرم در اغوش گلم را پروانه ام این روشنی از خویش بدانم شادان وغزلخوان شو که نذر تو قبول است این غم بکناری شادی به وصول است پاییز برفت باز زمستانی دگر شد ان هم برود وقت بهار عین فصول است
-
حیرانم هنوز
چهارشنبه 3 دی 1393 18:43
روزها رفت و من بی تاب حیرانم هنوز با صفای روی تو هر شب حیرانم هنوز قاب عکسی از رخ ماه تو در نزد من است قاب عکست دلبرم بسته بر جانم هنوز بی تو هرشب ماجرایی با دل خویش داشتم یاد و عشق دلربا باشد ایمانم هنوز دلخوشم با خاطراتت ای طبیب درد من کی به بالینم رسی محتاج درمانم هنوز عاشقانه کو بکو در شهرتان اواره ام تا بیایی...
-
آزرده ام
چهارشنبه 3 دی 1393 18:41
گفت پیرو زِمی ناب فُروزنده شده جسم بی جان مرا بین که دل زنده شده خانه ای نیک بنا کرده ام ای دلبر من خانه با روی جمال تو ست که ارزنده شده دوش در میکده بی روی تو بودم دلبر صنمی گفت که پیرو زِ چه آزرده شده گفتمش سوخته ام سوخته دل می خواهم نام این سوخته دل تا به سما برده شده دربر شمع که جان داد پروانه چه گفت بلبل و گل زچه...
-
کاش می شد
چهارشنبه 3 دی 1393 18:39
کاش می شد لحظه ای یارت شوم گرد تو گردم ،پرستارت شوم کاش می شد خنده را باجام می برلبت بنشانده ،غمخوارت شوم کاش میشد لحظه های بی کسی بهترین یار وفادارت شوم تا قیامت زنده باشی نازنین تو بمان خواهم که تب دارت شوم
-
دلدار کجاست
چهارشنبه 3 دی 1393 18:37
می در لب دلبر است و دلدار کجاست وین حاصل عمر جاودان یار کجاست سرمست بهنگام گل و باده شوم برمن توبگو دمی که غمخوارکجاست
-
هزاران درود
چهارشنبه 3 دی 1393 18:36
هزاران درود و سلام دارمت بی انتها به مقصود و مقصد مراد دل عاشقا دران جان جانان که منزلگه دوست شد برفت جان زتن این تنم پوست شد جان شیرین ماَمَنش در قلب ماست جای عاشق در دل عاشق رواست گفت خدا بر یوسف مصری زلیخا را ببین در برش باش یار و دلدارش ببین این خدا با عاشقان همراه و هم پیمان شده تا زلیخا هم برای یوسفش چون جان و...
-
بیاد تو
چهارشنبه 3 دی 1393 18:32
اینک که دلم بیاد تو خوش باشد هر جرعه کلامی زلبت خوش باشد هستی ملک جنتیان در عالم ما را به غلامی شما خوش باشد
-
یا رب
چهارشنبه 3 دی 1393 18:24
هر جا که قدم نهاده دیدم تورا در کل سماوات تو هستی اندردل ما عالم همه با نور تو خوش می باشد ای وای اگر روزی نبینی تو مرا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دی 1393 18:23
هر جا که قدم نهاده دیدم تورا در کل سماوات تو هستی اندردل ما عالم همه با نور تو خوش می باشد ای وای اگر روزی نبینی تو مرا
-
شکر
چهارشنبه 3 دی 1393 18:22
شُکر ایزد که تو درین جهان فقط یار منی در زمین و آسمان یارب نگهدار منی این نشان تو همه وقت و همه جا حاضر شُکر ای خالق تورا از اینکه دادار منی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دی 1393 18:20
ای سراپا عشق و ایثار و وفا آب زمزم درکجا و ساقی کوثر کجا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دی 1393 18:19
چون دست خالی آمدی دست تهی بیرون نرو سرتا بپا گر چه غمی از درگهم بیرون نشو بیهوده نیست آمدنت خواهان شده و خواندمت حال که به این در آمدی از درگهم بیرون نشو تا خوان حق گسترده شد گویا هزاران پرده شد خواندیم ترا مهمان شدی از راه حق بیرون نشو احسان خالق بیشمار گریان شدی و حال زار درهای رحمت باز باز از درگهش بیرون نشو نشکن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دی 1393 18:15
با غمزه دلبری زخود بیخود من با جرعه شرابی مست ومی الود من یا نشعه خمار ویا خمار از مستی یا لغوه اندام گاهی سستی بیرون زوجود خویشتنم درهمه حال دانم دراوج هستی ام در مستی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دی 1393 18:13
مجذوب نگاه دلبر وباده شدم ایستاده بودم چوسرو افتاده شدم بنوشته فلک نامه اعمال مرا زان لحظه که از مادر خود زاده شدم
-
دلبر
چهارشنبه 3 دی 1393 18:12
هزاران آرزو در سینه دارم دلی دارم دلی بی کینه دارم اگر بشکست دلم من را چ باک است چرا که دلبری دیرینه دارم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 دی 1393 17:10
چون دست خالی آمدی دست تهی بیرون نرو سرتا بپا گر چه غمی از درگهم بیرون نشو بیهوده نیست آمدنت خواهان شده و خواندمت حال که به این در آمدی از درگهم بیرون نشو تا خوان حق گسترده شد گویا هزاران پرده شد خواندیم ترا مهمان شدی از راه حق بیرون نشو احسان خالق بیشمار گریان شدی و حال زار درهای رحمت باز باز از درگهش بیرون نشو نشکن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آذر 1393 12:40
روزهاست غرق تمنایت شدم شاعر چشمان نمناکت شدم مه شدی دراسمان بیکران شاهد تصویر زیبایت شدم لحظه ای را دل بدریا میزنم با یادتو قایقی گردیده ای گویا که دریایت شذم جمله امال و امید من تویی باتمام ارزو شاید که دریایت شذم
-
تمنا
یکشنبه 30 آذر 1393 12:30
روزهاست غرق تمنایت شدم شاعر چشمان نمناکت شدم مه شدی دراسمان بیکران شاهد تصویر زیبایت شدم لحظه ای را دل بدریا میزنم با یادتو قایقی گردیده ای گویا که دریایت شدم جمله امال و امید من تویی باتمام ارزو شاید که دریایت شذم
-
آزرده اَم
شنبه 29 آذر 1393 15:19
گفت پیرو زمی ناب فروزنده شده جسم بی جان مرا بین که دل زنده شده خانه ای نیک بنا کرده ام ای دلبر من خانه با روی جمال تو ست که ارزنده شده دوش در میکده بی روی تو یودم دلبر صنمی گفت که پیرو زچه ازرده شده گفتمش سوخته ام سوخته دل می خواهم نام این سوخته دل تا به سما برده شده دربر شمع که جان داد پروانه چه گفت بلبل و گل زچه رو...
-
نیمه گمشده ام
شنبه 29 آذر 1393 10:51
نیمه ای از سرزمینی دور پیدا کرده ام نیمه ای مثل خودم پرشور پیدا کرده ام عکس چشمم در نگاهش می درخشد چون چراغ قاب عکسی روشن و پرنور پیدا کرده ام او به دنبال من آمد سالها ، پیدا که کرد دید او را من شدم مأمور پیدا کرده ام او هم اینجا گم شده بود از غمش در باغ فکر نیمه را با یک سبد انگور پیدا کرده ام حال ِ او را از من و حال...
-
اوی دل
شنبه 29 آذر 1393 10:47
همه عمر برانم که چه کس یارم بود شمع سوزان من و ماه شب تارم بود غیر از این اشک چه کس همدم وغمخوارم بود نیمه گمشده من چه کسی خواهد بود اه این تن ز چه در عالم بود ! اوای دل فرشته
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذر 1393 09:46
نیمه ای از سرزمینی دور پیدا کرده ام نیمه ای مثل خودم پرشور پیدا کرده ام عکس چشمم در نگاهش می درخشد چون چراغ قاب عکسی روشن و پرنور پیدا کرده ام او به دنبال من آمد سالها ، پیدا که کرد دید او را من شدم مأمور پیدا کرده ام او هم اینجا گم شده بود از غمش در باغ فکر نیمه را با یک سبد انگور پیدا کرده ام حال ِ او را از من و حال...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذر 1393 01:03
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز مرگ خود میبینم و رویت نمی بینم هنوز بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل به دامن میفشاند اشک خونینم هنوز گر چه سر تا پای من مشتری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذر 1393 01:00
از آن زمان که آرزو . چو نقشی از سراب شد تمام جستجوی دل . سوال بی جواب شد نرفته کام تشنه ای . به جستجوی چشمه ها خطوط نقش زندگی . چو نقشه ای بر آّب شد چه سینه سوز آه ها . که خفته بر لبان ما هزار گفتنی به لب . اسیر پیچ و تاب شد نه شور عارفانه ای . نه شوق شاعرانه ای قرار عاشقانه هم . شتاب در شتاب شد نه فرصت شکایتی . نه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آذر 1393 19:01
وابسته و دل بسته ام از خویشتن هم خسته ام چشمم اگر که بسته شد باز بر تو من وابسته ام دنیا شد و وابستگی گاهی به ان دلبستگی وابسته و دل بسته ای از قید دنیا رسته ام ای انکه دوستداری دلبسته نه وابسته باش دلبستگی ها واقعیست از واقعیت خسته ام وابسته ام بر جامعه فرهنگ و دین یگ عالمه عشق و امیدم والدین برخاندان وابسته ام
-
همت و غیرت
یکشنبه 16 آذر 1393 18:05
همت است و غیرت این مرد با این دست و پا عشق او نیست از حسین ابن علی یکدم جدا