-
فنائی
چهارشنبه 29 مهر 1394 05:07
از فیض الهی چه بگویم که عیان است نوریست که در فلب و کنون مایه جان است درحال تضرع ز عادل چنین گفتم و اینبار بگوم استاد من و ما و نگو والی و استاد زمان است سرشار ز عشق و هنر و معرفت عادل تا هست فنائی به بر م قوت جان است
-
ببار
چهارشنبه 29 مهر 1394 05:04
نه بارون و نه اب جانا سراب است دل غمدیده ا م دلبر کباب است دعایی هم کنید همراه یاران که گویی ابر و باران خواب خواب است
-
مجذوب شیدا
چهارشنبه 29 مهر 1394 05:01
هیچ میدانی چرا مجذوب شیدایت شدم بوده ای رویای من مجذوب دنیایت شدم ابتدا گفتی سلام ای دوست مهر کام من جذب گفتار و پیام صبح زیبایت شدم قاضی الحاجات نگهدار وجودت نازنین وندرین معبد تو گویی ترسایت شدم اندرون پنهان تو گویی عاشق و معشوق را چشمه پاک و زلال گویا باز آکه دریایت شدم
-
سایه ای از بهشت
یکشنبه 26 مهر 1394 19:56
✦سلام و درود ناب شیدا به پاس شما ✦با طروات گشتم از عطر گل یاس شما ✦میدهم گاهی پیامی.یاسایه ای از بهشت ✦تا بگویم دوست دارم این وجود همچو الماس شما ✦شاد و مسرورم ای صمیمی دوست من ✦از کلام گرم و زیبا و با احساس شما ✦عاجزم از گفتن یک خط دیگر بیشتر ✦ساده میگویم که خیلی ممنونم سپاسم از شما من تشکر میکنم از لطف شیدا تا سما...
-
یگسال گذشت (سعید خیری )
یکشنبه 26 مهر 1394 17:01
روز عاشورا ک روز ضجه های شیعه است این جوان هم باشتاب رفت تاکه برمولارسید جاده اهواز شده خصم و گرفته جان او این مصیبت هم به باران روز عاشورا رسید محرم است عزاداری مولا سعیدرفته به حق پیوسته بابا ببارباران ک وقت سوگواریست ببار عمه ک وقت بی قراریست دوچشم نازنینت غم گرفته ولی بابای تو جاش توو بهشته پدررفته به حق پیوسته...
-
نینوا
شنبه 25 مهر 1394 16:34
کی دگر باره پسر دامن مادر برسد وای در بحبوحه جنگ اگر شمر ستمگر برسد حرمله تیر سه شعبه ز کمان کرد رها وای و صد وای اگر بر گلوی سبط پیمبر برسد مادر و سینه بی شیر و لب تشنه خشگ به علمدار عمو جان بگو آ ب به علی اَ صغر برسد شُعله وَر گشت دلم وقتی فُرات آنجا بود آب این نهر چرا پیرو به علی اکبر نرسد هُرم گرما و لب تشنه و این...
-
یاعلی اصغر
شنبه 25 مهر 1394 15:27
در آسمان چشم و دل طفلی بناگه تیر خورد طفل کودکی شش ماهه بودتیر را بجای شیر خورد لعنت به قوم اشقیابرحرمله ان کافر دور از خدا تیر سه شعله بر گلو زدکافر از دین جدا طفلی که بر دست پدر لب تشنه و بی شیر بود در نینوای کربلا گویا که در نخجیر بود لعنت به شمر و حرمله لعنت به قوم منحله دلها همه از سنگ و خاک گویی دلها از گِله زره...
-
یا علی اصغر
شنبه 25 مهر 1394 03:33
در آسمان چشم و دل طفلی بناگه تیزر خورد طفل کودکی شش ماهه بودتیر را بجای شیر خورد لعنت به قوم اشقیابر حرمله ان حرامی دور از خدا تیر سه شعله بر گلو ای کار از دین جدا طفلی که بر دست پدر لب تشنه و بی شیر بود در نینوای کربلا گویا که در نخجیر بود لعنت به شمر و حرمله لعنت به قوم منحله دلها همه از سنگ و خاک گویی دلها از گِله
-
محرم آمد
شنبه 25 مهر 1394 02:07
در زمین و آسمان آه است می دانم چرا چون محرم آمده ای یار حیرانم چرا بهترین ماه خداوند است در روی زمین ناله ها ازبهر عشق ماه تابان است چرا زمین وهفت آسمان چون گریه میکرد نمیدانم چرا دل بی امان گریه می کرد بدیدم اسب بی صاحب درین دشت که میگشت و پریشان و پریشان گریه میکرد به احوال دل غمگین زینب (سلام الله ) بدیدم کودک و...
-
سایه بهشت
شنبه 25 مهر 1394 01:59
به دوست مهرکوش شیدا سلام در ادینه امروز تا شام و هر روز سلام تو داناترین مردمی سایه ای از بهشت به این محفل و فرمه دارم سلام چو پند گفته ای و حدیث از امام به پند و روایت هزاران سلام نگاهی به دور و بر انداختی به خوب و بد مردمان ساختی چو لذت ز این زندگی جسته ای به یا ران و دوستان خود اینچنین گفته ای که هر لحظه تمرین کنید...
-
شقایق
شنبه 25 مهر 1394 01:55
سخت دلبسته تو گشته و عاشق شده ام محو رخسار و تماشای شقایق شده ام با سکوتی که فریاد هزاران درد است چه بگویم که درین دشت لایق شده ام برای تو برای تو که ماه این کرانه ای برای تو برای تو که بهترین عزیز و جاودانه ای برای تو که صاحب قلبی پر از عشق و امید بهانه میکند دلم تورا که بی بهانه ای تو عطر پاک گل درین صحن و سرا...
-
نیاز
شنبه 25 مهر 1394 01:53
نیاز با ناز ندارد جای سودا نیاز دوستان ناگفته پیدا توجه کن که اینجا نیست بازار نکن با معامله دل را تو ازار به بازار عمل عامل شدیم ما ز عشق و عاشقی غافل شدیم ما نیاز و ناز هم جایش عوض شد به ناز تن هزاران جور مرض شد نیاز من فقط حق و حقیقت بلطف حق دل من کرده عادت
-
عاشقانه ها
جمعه 24 مهر 1394 06:59
برای تو برای تو که ماه این کرانه ای برای تو برای تو که بهترین عزیز و جاودانه ای برای تو که صاحب قلبی پر از عشق و امید بهانه میکند دلم تورا که بی بهانه ای تو عطر پاک گل درین صحن و سرا نشانده ای تو از تبار پاکی و زلال و صادقانه ای دلیل من برای تو تویی که هستی خود غزل فرشته خیال من تو همچنان فسانه ای گاهی اوی دل و گاهی...
-
عشق و دوستی
جمعه 24 مهر 1394 06:16
عشق عادل به فضا شد به دنیای مجازی ماست مهربانی و سخاوت ز فنائی همه جا پا برجاست دلخوش است پیرو درین عصر معاصر با اوست مهربان عادل و عدلش به فراخور نیکوست دل را به کف اورده و مشتاق شدم چونکه به غم عشق تو بی طاق شدم سودای تو دلداری و دل بردن ما مارا بنگر که بی تو باتلاق شدم
-
سوز عشق
جمعه 24 مهر 1394 06:07
سوز عشق را سالهامیکرد تحمل این پسر عاشق پاکی نجابت عشق بود بی درد سر همچو مجنون در ره لیلای خود میزد قدم یا چو شمع سر تا بپای او بسوزد دم بدم یاد لیلایش برایش مرحم و ارام دل بود صبحدم بر سر کویش روان بود روز وشب یا دمبدم لیلیش نجمه خودش اقا سهیل مبهوت عشق عشق این عشاق ناب هم زندگی میزد رقم نازنین نجمه برایش دلبریها...
-
روزگار خوب
دوشنبه 20 مهر 1394 16:33
روزگاری که تو هستی زیباست عطر تو پابرجاست عشق تو هم با ماست غرق افکار و مرام تو شدم بی تو اما سخت است ساکت و سرد و خموش تو که هستی همه جا نورانی ست کی دگر باره شبم طو فانیست ساحل امن تو را ارج نهم سینه ام نیست سراب همه عشقاست و امید که تقدیم تو میگردد باز پیرو روزگارم خوش و خرّم ، زیباست روزگاری که پر از رویاهاست پیرو...
-
چ بگویم
سهشنبه 14 مهر 1394 00:15
چه بگویم بتو از عزت من کم نشود سینه ات محرم اسرار و دل و غم نشود انقدر نیک بدانم همه وقت در همه حال یار من هستی با دل من کس چو تو محرم نشود علی کارگر (پیرو) از ما به شما هزار ارادت قربان وجود ناز و شادت کرده است دلم به جان شیرین برشعر و نوشته هایت عادت یک لحظه نمی روی ز یادم هر لحظه به لحظه ام به یادت جان داداشی جناب...
-
منای اهل دل
دوشنبه 13 مهر 1394 18:03
حاجیان لبیک گویان می روند تا رمَی شیطانی کنند همچو ابراهیم و یوسف میروند تا ذکر رحمانی کنند از منای اهل دل از خود بریدن تا رسیدن ای خدا حاجیان گویا خدایاهمچو اسمعیل خویش قربانی کنند باز نخجیر و شکار و صید صیادی رسید مهربان مهروی زیبا از توهم یادی رسید سوی جانان امده جان از تنم بیرون شده درمنای ذبح اسمعیل باز فریادی...
-
سلام ..درود
پنجشنبه 2 مهر 1394 00:32
سلامـــم را پذیرا باش پیرو ! درودم را به قلبت پاش پیرو ! دورد بی کرانم صد سلامم ، نثار قلــــب پاکت کاش پیرو ! عادل فنائی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به چشمانم درودت می نشانم به قلبم هستی و آرام جانم مرا از خود بدان عادل فنائی که من هم مهر تو از خود بدانم همه گلبوته های شعر و ترانه به دنیای مجازی جاودانه...
-
عجب خوش حال و شاد و سرفرازم
جمعه 27 شهریور 1394 13:43
عجب خوش حال و شاد و سرفرازم که با « پیرو » شدم دمساز بازم نماید راه های خوب بر من کند آسان ره و همواره روشن غزل هایش تماماً نغز و شیرین دوبیتی های او بر سینه تسکین از او بهتر نباشد در ترانه رباعی دارد آخر عاشقانه چنان شعری سراید او بداهه که هر شاعر سراید در سه ماهه شده عادل خجل از شعر پیرو که باشد شاد ، دل از شعر پیرو...
-
برای استادعادل فنائی
چهارشنبه 25 شهریور 1394 21:52
ازین شعر تو زیباتر ندیدم صدای قلب تو عادل شنیدم بدیدم سینه ماوا کردی ایدوست که وصل مرد تنها را بدیدم چه شیرین بود غم هجران و دیدار شراب و دوری و میخانه پیکار شدی باران بر این مستانه دلبر طراوت داری و گاهی چو رگبار ز تو بهتر درین درگه ندبدم تو و نا ز تو را بر جان خریدم غزلهایت صدف باشد فنایی بجز در در صدف هر گز ندیدم...
-
شیطان و .......
چهارشنبه 25 شهریور 1394 05:45
شیطان و جواب یک دختر شیطان و جواب یک دختر شیطان به دختری میگوید کدام پسر به خواستگاری تو می آید؟ در صورتی که تو بسیار ساده ای؟ چرا میک آپ (آرایش) نمیکنی برای جلوه گری زیبایت؟ دختر جواب داد: من به حرف کسی گوش می دهم که مرا آفریده است و با این فرمانبرداری ام هرگز برای آزادی ام مرز تعیین نکرده ام من یک تکه شیرینی نیستم...
-
حکیمامه
چهارشنبه 25 شهریور 1394 05:44
پاسخ جکیمانه درحقیقت گوئیا ما مرده ایم ازچه در این زندگی افسرده ایم خواب ما بایدکه رحمانی بوذ خواب ما شاید که روحانی بود زندگی مانند گور است بهر ما یا زر و تزویر یا زور بهر ما خسته ام یاری کنارم نیست نیست هیچکس گویا خریدارم که نیست برچسبها: مجموعه حکایت ها بسلامتی به سلامتی پیاز که چشه نامردو در میاره برچسبها:...
-
یاران مهربان
چهارشنبه 25 شهریور 1394 05:42
یاران همراه و همدرد معشوقی را که چشم انتخاب کند شاید عزیز دل نشود اما آنرا که دل بپسندد بی گمان نور چشم خواهد شد تصاویر دیدنی دنیا بی تاب درون خانه تنها با ماه به گفتگو چه شبها دنیاست کنار من چو دنیا دوراست ز جانمان شررها تا هست برادر چو توئی. باشد و باشد سرزنده تر از سرو روان . باشد و باشد امید نبیند به جهان رنگ غم و...
-
بیک
چهارشنبه 25 شهریور 1394 05:41
خیالم مانده بارانی از این تکرار،میدانی خدایا راز دل گویم که تو اسرار،میدانی نگاهم خسته از دوران،دلم در حسرت باران ندارم خواب و آرامش از این افکار ،میدانی ببین خکشیده احساسم،شده کابوس رویایم مکرر اشک می ریزم از این گفتار ، میدانی من از فریاد مظلومان ،شدم بی تاب و سرگردان صدای زجه و غم را پس از آوار ،میدانی بیا یک شب تو...
-
رنجش چرا
چهارشنبه 11 شهریور 1394 19:13
ای مهربان با صفا رنجش چرا رنجش چر ا عادل فنائی با خدا رنجش چرا رنجش چرا سروی و خو ش الحان رفیق دوستی و تو یاری شفیق گلبوته شعر و غزل بر من بگو رنجش چرا این نت مرا رنجانده است چون دفتری وامانده است رنجیده ام من از بلاک از دست تو رنجش چرا تو مهربان یار منی استاذ و غمخوار منی گویا که روح بر تنی عادل عزیز ر ر نجش چرا پیرو...
-
آی داداشم آی داداشم
شنبه 24 مرداد 1394 20:29
شولوخ المه شولوخ المه چورک تو بخور جان داداش گل بورابا گل بورابا سوی ما جان قارداش جان داداش دولچای سو را ببین چورک و دستهای خالیمو سوپورم( درد داره اشگ تو (کور)م جان داداش میدونی(باخدیم )که گویا (دوپو) تموم شده سنی چوخ ایسترم وخاطر خواهم جان داداش سفره دلتو تی اچ کن بگو حرف دلتو تو برام خیلی عزیزی بخدا جان داداش دو...
-
دیباچه ی ادب
شنبه 24 مرداد 1394 00:52
این کلبه ناچیز گلستان و صفا هست با بودن سیفی هم عشق و وفا هست دیباچه شور و ادب و عشق و صداقت یاران چه بگویم که درین کلبه چها هست عبدب چومن پیرو مرادس دل سیفی سیفی که دلش کوه غمو رنج و بلا هست دور از تو بلایای جهان در همه ادوار سیفی چه بگویم که داداش اهل کجا هست
-
پاورقی عاشقانه
جمعه 23 مرداد 1394 16:50
تو لَختی امدی بنشسته ای تنها درین خانه وَ عطر جنَتَ اورده ای باخود چه فززانه کنون شیدا شکوه جاودانت دیدنی باشد رسید مژده که( پیرو) هم درین محفل مهمانه او که حوا رشته اش انسانی است اهل مشهد هستت و او ایرانی است دختری باشد مجرد یوسفی فامیل وی سوسن زیبای وبلاک شاعری ارمانی است وی ادب پرور ادب دوست عاشق شعر و موزیک جان من...
-
بی نام و نشان ((نادیا))
جمعه 23 مرداد 1394 14:03
سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟ افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟ من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی پاسخ: روزی که بسوی من بیمار دویدی ایستادم و ناظر به نگاه تو نشستم سر سختی من دربرساحل چو صخره بودم که بیایی وشر و شور باز بزنی یار بدستم دانی که تو در خاک بمن زار رسیدی آخر...